مالیچیهای قشم پل ارتباطی بین دوستان مالیچی(اولین دوره مدیریت مالی قشم) آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, :: 15:16 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:, :: 1:22 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
از قديم گفته اند وقت طلاست، به عبارت ديگر : زمان = پول : معادله 1
همين طور گفته اند توانا بود هرکه دانا بود، يعني : توان = علم : معادله 2
مي دانيد که:
زمان / کار = توان: معادله 3
با جاي گذاري معادله 1 و 2 در معادله سوم به اين معادله مي رسيم:
پول / کار = علم
که مي توانيم آن را به اين صورت بازنويسي کنيم:
علم/ کار = پول
بنابراين:
Lim (پول) = ∞
0→ علم
يعني هرچه علم و سوادت کم تر باشد درآمدت بيشتر است، و اين هيچ ربطي به مقدار کار انجام شده ندارد !
!به عبارت ديگر وقتي علمت به سمت صفر ميل کند، پولت به بي نهايت خواهد رسيد
یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:ویروس خطرناک - هشدار, :: 13:58 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
فوری - خیلی مهم ( لطفا اطلاع رسانی کنید) بسیار فوری
قابل توجه کلیه کسانی که با اینترنت سروکار دارند، مثل یاهو،هات میل و آ او ال.
این اطلاعات را به هرکس که با اینترنت سروکار دارد برسانید. ممکن است نامه ای
معمولی و به ظاهر بیخطر با موضوع Here you have it به شما برسد.
اگر آن نامه را باز کنید یک پیام روی صفحه مانیتور ظاهر می شود که نوشته "حالا دیگر دیر ست. زندگی شما دیگر زیبا نیست. البته این متن به انگلیسی و به این صورت ظاهر می شود
It it's too late now. Your life is no longer beautiful ...
پس از آن تمامی اطلاعات و هرآنچه در کامپیوتر دارید از بین می رود و فرستنده ایمیل به نام، ایمیل و رمز عبو شما دست پیدا می کند. این یک ویروس جدید است که از عصر روز شنبه در شبکه اینترنت در حال چرخش است. آ او ال وجود این ویروس را تائید کرده و ویروس یاب های موجود قادر به دفع این ویروس نیستند. این ویروس توسط یک هکر که خود را مالک زندگی می نامد ساخته شده است.
لطفاً این ایمیل را برای کلیه دوستان آشنایان بفرستید و از آنها نیز بخواهید که آن را برای دوستان خود ارسال کنند
اسنوپس نیز این گزارش را تائید کرده است.
Best Regards
همان طور كه در جريان هستيد بر اثر زلزله و سونامي كه بيستم اسفند ماه سال گذشته در ژاپن رخ داد، بسياري از مردم دنيا را نگران يك فاجعه بزرگ و غير قابل كنترل هسته اي كرد. اما اين روزها ژاپني ها تمامي داشته هاي خودشان را به ميدان آورده اند تا از وقوع يك حادثه عميق تر جلوگيري كنند. بد نيست به عمق ما...جرا کمی فکر كنيم: پنجاه نفر علیرغم خطر مرگ برای کنترل در راکتور فوکوشیما باقي ماندهاند. مردم ژاپن به آنها سامورایی مي گويند. این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن در آمده اند. به آنها “کامی کازی” و سامورایی گفته می شود. آنها در معرض تشعشعات بسیار قوی رادیواکتیو هستند و بدون شک بسیاری از پیامد آن جان خواهند سپرد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کنند که از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز مانده اند. بیست نفر دیگر علیرغم خطر مرگ به آنها پیوسته اند تا راکتور را از کار بیندازند. امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعهای عظیم جلوگیری شده، بخاطر فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است. میدانیم در میان آنها مردی ۵۹ ساله است که تنها هجده ماه به بازنشستگیش مانده است. دختر او پیامی تکان دهنده در سایتی که به قربانیان زمین لرزه اختصاص یافته، منتشر کرده است: «حالا ديگه وقتي پرسيدن دليل پيشرفت يك كشور چيه نگيد هوش و ذكاوت، فرهنگ قديمي و ... بگيد تعهد و از خود گذشتگي، بگيد فرهنگ بالا، فرهنگي كه توش سامورايي افسانه نيست بلكه واقعيته. من خودم بعيد میدونم كه بتونم مثل اونها بزرگ باشم، ولي اميدوارم حداقل بتونم براي اونها احترام لازم رو قائل بشم.» آیندگان به وجود چنین مردهایی افتخار خواهند کرد ... چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
یک خبر موثق استاد فتحی: پروازم OK نشد سلام مثل اینکه این هفته دکتر فتحی نمیاد اگه کسی اطلاع دقیق داره بقیه رو هم در جریان بزاره شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:31 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را در يک جاده اصلى قرار داد.. سپس در گوشهاى قايم شد تا ببيند چه کسى آن را از جلوى مسير بر میدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسيدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسيارى از آنها نيز به شاه بد و بيراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هيچيک از آنان کارى به سنگ نداشتند...
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
فرستنده: ر - ابراهیمی شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
فرستنده: ر - ابراهیمی شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
يک شب، حدود ساعت ٥/١١ بعدازظهر، يک زن مسن سياه پوست آمريکايى در کنار يک بزرگراه و در زير باران شديدى که میباريد ايستاده بود. ماشينش خراب شده بود و نيازمند استفاده از وسيله نقليه ديگرى بود. او که کاملاً خيس شده بود دستش را جلوى ماشينى که از روبرو میآمد بلند کرد. راننده آن شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:28 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر انروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
فرستنده: ر - ابراهیمی شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 1:28 :: نويسنده : مالیچیهای قشم
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد. در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش ، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد. پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|